۱۳۸۹/۷/۸

جنگ تمام می شود، اما فلاکت جنگ ادامه می یابد






این روزها حکومت مرگ و جنون به مناسبت چیزی به اسم "هفته دفاع مقدس" به تبلیغات گسترده دست زده است. از "حال و هوای" جبهه ها و "عطر" شهادت سخن می گویند و مرگ را تقدیس و زندگی را تقبیح می کنند.
به موازات این تبلیغات، مردم را دسته دسته در "کاروانهای نور" به جبهه های نور می برند تا از عطر "عشق و شهادت" معطر شوند.
حکومت اسلامی در نمایشگاه های متعدد عکسهای زیادی از جنگ به مردم نشان می دهد، اما عکسهای واقعی را نشان نمی دهد.
با این حال عکسهای مشابه را می شود جاهای دیگر به فراوانی دید: جنگ یک بلای مشترک بشری است.

خبرنگار آلمانی تیل مایر،
اخیرآ مجموعه عکسهایی از فلاکت های جنگ منتشر کرده است. چند تا از این عکسها را می شود اینجا دید.



۱۳۸۹/۷/۷

مرگ



قرنها بعد، مرگ را بیماری فراگیر قرنها قبل تلقی خواهند کرد.



۱۳۸۹/۴/۱۶

در حکومت اسلامی مردم دو دسته اند:

یا دستگیر شده‌اند، یا هنوز دستگیر نشده‌اند. (این وضع مردم در حکومتی است که هنوز برانداخته نشده است)

***

در حکومت اسلامی مردم دو دسته اند:
یا دستگیر شده اند،
یا هنوز دستگیر نشده اند.

آنها که دستگیر شده اند،
یا اعدام شده اند
یا که هنوز اعدام نشده اند.

آنها که هنوز اعدام نشده اند،
یا در زندانند
یا که به قید وثیقه آزادند.

آنها هم که هنوز دستگیر نشده اند،
دستشان همه جا گیر است:
اینان بعضا کلیه و کلبه شان را فروخته اند و
دار وندارشان را وثیقه نهاده اند
- تا دختری را شوهر دهند
یا یک خویش زندانی را آزاد کنند.

اینان هر چند هنوز زنده و "آزادند"،
در تنگنای زندگی،
در آروزی مرگ و زندانند.

اینان همه ولایت زدگان حکومت اسلامند.


۱۳۸۹/۴/۱۵

از ماست که بر ماست!



خاک بر سر هنرمندانی که به دیدار "رهبر" رفتند، اما از آن بیشتر خاک بر سر خودمان که "رهبر" هنوز رهبر است و در بیت رهبری مستقر است...

یک سال پیش اگر در آن تظاهرات میلیونی کمی جنبیده بودیم، حالا بیت رهبری موزه جنایت شده بود و دیدار کنندگان باید صف می ایستادند بلیت موزه می خریدند.

از ماست که بر ماست!


۱۳۸۹/۳/۲۷

امضاء کنندگان و دعا کنندگان!



برای آزادی دستگیر شدگان سیاسی به دوستم مراجعه کردم و پرسیدم: حاضر
ی لیست حمایت از دستگیرشدگان را امضاء کنی؟

دوستم گفت: "نه. می ترسم اگر امضاء کنم مرا هم دستگیر کنند. اما حاضرم
آنها را در دلم دعا کنم."

چون تعداد امضاء کنندگان کم بود، ما تصمیم گرفتیم دو لیست ارائه بدهیم: معدودی که امضاء کرده بودند، خیلی که در دل دعا کرده بودند.

حالا چند ماهی از ماجرا می گذرد:
معدود امضاء کنندگان همه هستند و باهم در تماسیم.
از دستگیرشدگان هم چند تایی به قید وثیقه آزاد شده اند،

اما از دعا کنندگان خبری نیست.





۱۳۸۹/۳/۱۸

شوخی شوخی داریم تاریخ اسلام را مرور می کنیم


در درسهای اجباری دینی ابوسفیان و معاویه شنیده بودیم، اما فکر می کردیم، درسها که تمام شد، آنها هم تمام می شوند. 
اسمهای مهجور اما مدام از بلندگوی مساجد و امامزاده ها تکرار می شود.
بلندگوها صدای زار زار عزاداران موهوم را در خیابانها پخش می کنند.
با صدای زاری می خوابیم، با صدای زاری بیدار می شویم و در خواب و بیداری راه می رویم    
 ابوسفیان و معاویه با بنزهای ضد گلوله از مقابل ما عبور می کنند   
در پی شان
اشقیای شمشیر به کف بر ترک موتورها خیابانها و کوچه ها را خط خط می کنند. 
 
کنار خیابان  خون استفراغ  می کنیم و
گیج و منگ
  تاریخ اسلام را مرور می کنیم. 


۱۳۸۹/۳/۱۷

زندگی عادی بزرگترین دشمن این حکومت غیرعادی است


حتی وقتی هم که جنگ تمام شده، دستگاه تبلیغاتی حکومت جنایت کار اسلامی بی وقفه در تلاش است تا خاطرات جنگ را زنده نگه دارد. با صرف میلیاردها سرمایه ملت، کاروانهای "راهیان نور" مردم را گله گله "جهت بازدید و تجدید خاطره" به جبهه ها اعزام می کنند...
هدف این تلاشها نخست این است که از شکست در جنگ هشت ساله، پیروزی بسازند. اما هدف مهمتر آن است که بوی جنگ و مرگ را در جامعه بگسترانند و عطر زندگی و فکر آزادی را از یادها ببرند.

حکومت اسلامی حکومت جنگ و مرگ است.


۱۳۸۹/۳/۱۶

ناو شکن جماران در برخورد به امواج اقیانوس در هم شکست!


بنا به این گزارش، ناو شکن جماران، که در رقابت بر سر ابتکارعمل با ترکیه، در یک ماموریت سری برای درهم شکستن محاصره غزه، با شتاب عازم منطقه بود، در همان ابتدای مسیر به امواج اقیانوس برخورد و درهم شکست.
 
در پی این حادثه،  کارشناسان اعزامی سپاه به تعداد انبوهی قطعات بزرگ پیش ساخته از جنس کائوچو، چوب و مقوا برخورده اند،  که ناحیه وسیعی از آبهای ساحلی را پوشانده اند.
به عقیده این کارشناسان، در صورت اجازه رهبری، سپاه قادر است با استفاده از قطعات یافت شده و قطعات آماده دیگر، این بار بجای ناوشکن، ناو هواپیمابر بسازد.


 

۱۳۸۹/۳/۱۵

فرق آخوندها با آدمها!


فرق آخوندها با آدمها از زمین تا آسمان است.
این تفاوت فقط در لباس و پندار و رفتار نیست، در طرز گفتار هم هست. در همین زمینه یک فرق خیلی ظریف در طرز تلفظ "آن" است:
آخوند به ضمیر اشاره "آن" [ān] "اٌون" [oˈn] می گوید!
از این گذشته، آخوند چون مدام در حال خطبه پرانی و ارشاد است، مخاطب خود را همیشه مثل طلبه های حوزه و بسیجی ها در مسجد می بیند. او از مخاطب انتظار دارد مدام حواسش به گفته های آخوند باشد و قسمت آخر جمله های آخوند را به شکلی تایید آمیز تکمیل کند. آخوند کلمه آخر بعضی جملات را نمی گوید و صبر می کند تا آنرا از دهان مخاطب بیرون بکشد.
آخوندها و آخوند صفتهایی که اصرار داشته باشند هویت خود را پنهان کنند، گاه از طرز حرف زدنشان لو می روند.
این روش شناسا یی بخصوس بدرد مواقعی می خورد
، که آخوندها بی عبا و عمامه خود را در صف آزادی خواهان جا می دهند.


۱۳۸۹/۳/۱۲

حکومتی که آزادی خواهان را سر به نیست می کند، توده "ولایتمدار" را به تولید مثل دعوت می کند!


از کله سحر تا بوق سگ، حکومت اسلامی مردم را به ازدواج تشویق می کند. تشویق هم افاقه نکند، آنها را به انواع حیل تشجیع و با وام های قرض الحسنه به ازدواج تطمیع می کند.
هدف، افزودن به شمار پاسدار و بسیجی و ساندیس خور است. از این گذشته حکومت برای جنگهای آینده به گوشت دم توپ احتیاج فوری دارد.

 از تبلیغ مستقیم در مساجد و امام زاده ها و مدارس و دانشگاه ها که بگذریم، انواع تبلیغات در صدا و سیما و انبوهی فیلم  و سریال در کارند، تا مردم را به "امر معروف" ازدواج (ازدواج مجدد، صیغه، و ...) "هدایت" کنند. 

  حکومتی که آزادی خواهان را سر به نیست می کند، توده "ولایتمدار" را به تولید مثل دعوت می کند! 


۱۳۸۹/۳/۹

ساندیس دزدی!


 
به گزارش روزنامه های صبح، فردی به اتهام خارج کردن یک کارتن ساندیس دستگیر شد.
وی به حساب اینکه همیشه همه جا  ساندیس می دهند، با خیال راحت، روز روشن یک کارتن ساندیس را از فروشگاه خارج کرده است. وی در موقع دستگیری فریاد می زده:  "مگه ساندیس نمی دهند؟".

وی در هنگام انتقال به ماشین پلیس همچنان بر بیگناهی خود اصرارمی کرده و فریاد می زده: "آخه مگه  اینجا ساندیس نمی دهند؟"

به گزارش ماموران، وی کوچکترین احساسی از اینکه دزدی کرده  از خود نشان نداده است.  


 

۱۳۸۹/۳/۸

حکومت مفت خورها


نفت مفت، مفت خور بار می آورد، آخوند و پاسدار و بسیجی می پرورد.

جل و پلاس حکومت این لاتهای آسمان جل را باید جمع کرد: با تیپا! 



۱۳۸۹/۳/۵

حکومت سینه زنان و تیغ زنان



این سو
تیغ می زنند به سرو روی
و به جیب ما

آن سو
بر سر و روی مردمی

که بر مزار تیغ خوردگان
زار می زنند

وقتی همه را تیغ زدند،
سینه می زنند


ما امام زده این امام زاده ایم !


تا چشم کار می کند
از این سو تا آن سوی کویر
مار و
امام زاده است

ما امام زده این امام زاده ایم


۱۳۸۹/۳/۴

مبارزینی که سر به دار می دهند، تن به سخره نداده اند




حکومت اسلامی در راه ولایتمدار کردن ملت، می کوشد انسان را مسخ و انسانیت را مسخره کند.
 
مسخ انسان برای تسخیر کامل انسان صورت می گیرد.

مبارزینی که سر به دار می دهند، تن به سخره نداده اند. 


۱۳۸۹/۲/۲۹

یک نسخه از نامه محرمانه هسته ای لو رفت!


قرار است ا
ین نامه از زبان حضرت عباسی به زبان دیپلماتیک ترجمه و به آژانس ارایه گردد. متن نامه:

برادران عزیز ۵+۱
ضمن سلام و تحیت

خواهش می کنیم، التماس می کنیم، زاری می کنیم: ما را تحریم و تهدید نفرمایید! شما را به سر جدتان، به دین و آیینتان قسم، ما را تحریم نفرمایید!

برادران سپاه به پول نفت و قاچاق و کار چاق کنی عادت کرده اند. تحریم نفت و بازرسی کشتی ها برادران را از نان خوردن می اندازد.
ما یک غلط هسته ای کردیم که از شما باج بگیریم، اما به جایی نرسیدیم. معتنابهی هم اظهارات نامربوط پراکندیم، که همه اش نثار خودمان باد.

عزیزان، باور بفرمایید که نیت ما خیر است. ما می خواهیم از تقابل دست برداریم و با رفتاری تعامل مدارانه در خدمت شما عزیزان باشیم.
ما می خواهیم با اجازه شما بزرگواران عجالتا تا می توانیم نفت بفروشیم تا خوب خودمان را ببندیم و نفت که تمام شد بار مان را ببندیم و با اهل و عیال دسته جمعی به کشورهای خوش آب و هوای شما مهاجرت نماییم. ما هیچ حقی برای خود قائل نیستیم، از هر گونه غنی سازی دست برمی داریم و مراتب تاسف خودمان را غنی سازی های گذشته اعلام می داریم. منتهی اگر صلاح می دانید، یک چیزی به عنوان "حق مسلم" به صورت صوری و بی خاصیت هم که شده در این توافق نامه گنجاده شود، تا ما هم کمی روسفید شویم.
بار دیگر از شما استدعای عاجزانه داریم، که ما را تحریم نفرمایید. خدا از بزرگی کمتان نکند.

والسلام عليكم ورحمة الله


۱۳۸۸/۱۲/۲۲

رژیمی که سی سال آتش به جان و مال مردم زده، مردم را از آتش چارشنبه سوری می ترساند !



صبح تا شب دارند فیلم های دلخراش از صدمه دیدن مردم در چهارشنبه سوری نشان می دهند، تا مردم دست به آتش نزنند و "سالم" بمانند.
رژیمی که اصلا فلسفه وجودی اش صدمه زدن به ملت است و مدام
به جان و مال مردم صدمه می زند، یکدفعه نگران صدمه دیدن مردم در چهارشنبه سوری شده! اصلا چهارشنبه سوری کلمه ممنوعه شده ...

حکومتی که مردم را در جهنم حکومتش سوزانده، حالا نگران است که مردم در جشن "غیرشرعی" چهارشنبه سوری - خدای نکرده - دست و بالشان بسوزد!

دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس این پدر سوخته
ها را !


۱۳۸۸/۱۲/۱۸

آخوندها ما را همیشه دعا می کنند !



بچه بودیم...
خانه بزرگ و با صفایی داشتیم و
بازی می کردیم
آنروزها آخوندها گاهی خانه ما روضه می خواندند
بعد از روضه،
پنج زار می گرفتند،
ما را دعا می کردند و
.. می رفتند...

و ما باز
بازی می کردیم

*

حالا سالها گذشته و ما
پیر و
بی خانمان شده ایم

آخوندها خانه و صفای ما را گرفته اند و
دیگر نمی روند

آنها حکومت می کنند و
ما را
  اعدام می کنند ...  

اما پای دارهم
 از دعا به جان ما 
فروگذار نمی کنند!


۱۳۸۸/۱۲/۱۶

مهندسی اسلامی !



قبلاها وقتی می گفتند فلان ساختمان مهندسی ساز است، آدم دلش قرص می شد و اطمینان می یافت. حالا اما وقتی می گویند فلان چیز مهندسی شده، آدم ترس برش بر می دارد.

در حکومت اسلامی "مهندسی" وارد حیطه هایی شده که هیچ سنخیتی با آن ندارند و اگر کسی با پیچ و خم امور اسلامی آشنا نباشد، از آنها سر نمی آورد: آمار مهندسی شده داریم، انتخابات مهندسی شده داریم، راهپیمایی مهندسی شده داریم و اصولا کل این حکومت مهندسی شده است.

این جورمهندسی ها کار "مهندسان" اسلامی است که تعدادشان از شمار فزون است و خود "رییس جمهور" هم یک پا از همین مهندس هاست.
اصولا از لحاظ نسبت بین تعداد مهندس ها و دکترها و تعداد بیسوادها و کم سوادها، این حکومت یک حکومت استثنایی است. بقدری بسیجی و پاسدار دکتر و مهندس شده اند که حساب از دست خودشان هم در رفته. اساسا در این حکومت دکتر و مهندس از فرط فراوانی با هم متداخل شده اند و تقدم و تأخرشان مخدوش شده.
همین است که می گویند: دکترای کرد
ان مهندسی شده بود!

معنی این جمله غریب را هیچ تنابنده پدر و مادرداری در جهان نمی فهمد، مگر خود ما که قربانیان این "مهندسان" بی پدر و مادریم.


۱۳۸۸/۱۲/۱۴

شنیده بودیم که حق به حق دار می رسد ...



شنیده بودیم که حق به حق دار می رسد
پس منتطرماندیم تا حق به ما برسد

گفتند تا می توانید احتیاط کنید
تا به خشونت متهم نشوید
فریاد نزنید، سکوت کنید، تا همه چیز را سبز کنید
دیدیم چه راست می گویند: چرا اعتراض و تظاهرات کنیم؟
ما حق داریم و حق به حق دار می رسد
پس سکوت کردیم و منتظر ماندیم تا همه چیز را سبز کنیم

گفتند چون ما سالهاست که حق داریم، شاید خیلی طول بکشد تا حق از راه های دور برسد

پس شمعی روشن کنید و در سکوت صبر کنید

ما شمعی برافروختیم و صبر کردیم تا حق به ما برسد
چون می دانستیم که همه
چیز سبز می شود و حق به حق دار می رسد

صبورانه منتظر ماندیم.
آنقدر
منتظر ماندیم، آنقدر منتظر ماندیم که خواب در رسید

بیدار که
شدیم، دیدیم چه راست می گفتند:
حق به ما رسیده و چون علف زیر پایمان سبز شده است!




۱۳۸۸/۱۲/۱۲

حکمت پاسور شدن پلیس : حالا دستگاه سرکوب کاملا یکدست و "پاس" دار می شود !



اسم ها را فارسی می کنند، اما کتک ها عجیب و غریب باقی می مانند !
حالا چه مرضی است که چنین بشود؟ چطور شده بعد از این همه جنایت پلیس، به جای محاکمه پلیس، به صرافت افتاده اند اسم پلیس را عوض می کنند ؟ الله اعلم !
گویا از دوسال پیش ککی توی تنبان مقام معظم افتاده که به جای پلیس فرنگی معادل فارسی انتخاب شود. دو سال از کیسه خلیفه کار تحقیقی کرده اند و سرانجام از جعبه مارگیری "پاسور" را در آورده و پیش رهبر برده و به تایید او رسانده اند. جالب آنکه این واژه همین چندی پیش انتخاب شده که مردم را در خیابانها با باتوم لت و پار می کردند.

ابتدا فکر کردم لابد می خواهند بگویند آن جنایت ها را پلیس کرده، پلیس هم که دیگر وجود ندارد: جا تر است و بچه نیست.
اما بعد دیدم فارسی اصیل انتخاب کردن اسم کمی عجیب می نماید. اینها که سر تاپایشان ضد ایرانی است، چطور به صرافت افتاده اند با اینهمه دنگ و فنگ اسم فارسی انتخاب کنند؟
که یکباره با خواندن متن خبرمربوطه و قیاس کلمات، شستم خبر دار شد که عجب! گربه در راه رضای خدا موش نمی گیرد: پاسدار و پاسور هر دو "پاس" دارند!... حالا همزمان با سلطه مافیای سپاه بر کشور، همه چیز یکدست و "پاسدار" می شود !

حالا مردم بیچاره را بین پاسور و پاسدار به هم پاس می دهند: این باتوم می زند، آن مشت و لگد. این از بالای پل پرت می کند، آن یکی با ماشین زیر می گیرد. به این ترتیب همه امور یکدست می شود !



۱۳۸۸/۱۲/۱۱

خوف ولایت خفیف از مخفف ها !


 
کارشناسانی از آکادمی علوم روسیه، چین و کره شمالی و هيأت‌هایی از زبانشناسان و شرقشناسان، که به دعوت حکومت اسلامی، در مدت اعتصاب در بالاترین، جهت یافتن راه خلاصی از دو مخفف آزار دهنده دستگاه ولایت در یک اجلاس اضطراری گرد هم آمده بودند، بعد از دو روز مباحثات فشرده نتوانستند مخفف های دیگری به جز ا.ن و خ.ر برای احمدی نژاد و خامنه ای رهبر پیدا کنند.

 به عقیده این کارشناسان مخفف های مزبور کاملا با قواعد زبانی مطابقت دارند و شباهت مخفف ها با موارد نامطبوع، از جنبه های اجتناب ناپذیر فرهنگی-سیاسی است و تقصیری متوجه مخفف سازان نیست: همانطور که به نیروی انتظامی جمهوری اسلامی "ناجا" و به خود جمهوری اسلامی "ج.ا" می گویند، به خامنه ای رهبر هم "خ.ر" می گویند.  

به گفته این متخصصان ا.ن را تنها در صورتی می توان ا.ن ننامید، که نامبرده نژاد خود را عوض کند.
خامنه ای رهبر (خ.ر) هم فقط وقتی می تواند از تخفیف نام خود و افسردگی های مربوطه خلاص شود، که از رهبری دست بکشد.


۱۳۸۸/۱۲/۷

بالاخره معلوم شد "بصیرت" یعنی چی !



"خبرگان" با انتشار بیانیه اخیر
نشان دادند که حسابی خ.ر فهم شده اند.

با این بیانیه ذلیلانه و آن دیدار چاکرصفتانه گروهی، روشن شد بصیرتی که خامنه ای از چند ماه پیش همه رو (از پخمه گرفته تا نخبه) به اون فرا می خونه، یعنی چی.

بصیرت در لغت "بینایی" معنی می ده و بصیرتی که خامنه ای می گه، یعنی:

خوب چشماتونو وا کنید بصیرشید: بیبنید چه جور مشت و لگد می زنم
، ببینید چه جور چاقو می زنم، ببینید چه جور مثل آب خوردن آدم می کشم؛... بصیر شید !
اگه می خواید دستگیر نشید، اگه می خواید اسیر نشید، بصیر شید !


۱۳۸۸/۱۲/۳

ببین برای ادامه حکومت دروغ و دغل آخوندی چه پشتک واروها که نمی زنند !



دیده اید مجریان خبر سیمای آخوندی بعضی
خبرها را چه خودمانی می خوانند !
هر چه خبرها از واقعیت دور
تر می شوند، نحوه ارائه آنها خودمانی و به بیننده نزدیکتر می شود.

به عبارت دیگر، هر چه خبرها از واقعیت بیشتر فاصله می گیرند و باورناپذیر می شوند، مجریان سعی می کنند از فاصله خودشان با بیننده کم کنند و "صمیمی" حرف بزنند. از حرک
ات دست و صورت هم به کرات استفاده می شود، تا بیننده، که ما باشیم، حسابی متقاعد شود.
این رابطه گاهی چنان "دوستانه"
و"صمیمی" تنظیم می شود، که آدم احساس می کند، یارو مجریه در قهوه خانه مقابلمان نشسته، دارد با ما گپ می زند!

ببین برای ادامه حکومت دروغ و دغل آخوندی چه پشتک واروها که نمی زنند !



۱۳۸۸/۱۲/۱

ما اصلا همه چیزمان بعض آدمیزاد است !



ببین چه "مخالفانی" جلوی رژیم "سبز" شده اند !
حکومت اسلامی واقعا خیلی خوش شانسه که چنین "مخالفانی" داره !
مخالفانی که هیچ امکان اعتراضی برایشان باقی نمانده، با این حال خودشان هم داوطلبانه از معدود امکانات ملی مثل چهارشنبه سوری صرفنظر می کنند، تا متهم به "خشونت" نشوند" !
مبصر کلاس حتما اینها را به خاطر "ساکت" بودن تشویق می کند و نمره انظباطشان هم قطعا ۲۰ خواهد بود.

رژیم از همان ابتدای تاسیس در پی ممانعت از برگزاری سنت های ملی مثل نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر و غیره بوده، اما توفیق چندانی نداشته است. حالا برخی عقلا ی محتاط قوم و هشدار دهنده های حرفه ای، کاسه داغتر از آش شده و پیشاپیش به یاری رژیم شتافته اند، مبادا که مرد م روز چهارشنبه سوری مزاحم رژیم شوند.
مردم فلک زده ما یکبار در سال فرصت شادی و آتش بازی دارند، آن را هم عده ای "دلسوز و خیراندیش" می خواهند از مردم بگیرند.

خوب که نگاه کنیم می بینیم اصلا ما همه چیزمان بعض آدمیزاد است: فعالان احزاب و جنبشهای سبز مخالف خشونت در اروپا، وقتی درمخالفت با فاشیستها، در دفاع از صلح یا برای جلوگیری از انتقال زباله راکتورهای اتمی با پلیس درگیر می شوند، گاهی کارشان به سنگ پرانی و درگیری خیابانی هم می کشد. آنها هیچ بیمی هم ندارند که از طرف پلیس ضد شورش به خشونت متهم شوند.
بعضی از "فعالان" سبز مملکت ما اما در "عدم خشونت"
دست هر چه سبز را از پشت بسته اند. اینان چنان "سبز"ند که حتی از "اتهام" خشونت هم می پرهیزند، چه رسد به خود خشونت... این دایه های مهربان تر از مادر در هیچ تظاهرات اعتراضی که شرکت نمی کنند، هیچ؛ دیگران را هم محض احتیاط از شرکت باز می دارند تا نکند خدای نکرده عما ل رژیم یکدفعه عصبانی بشوند و دست به خشونت بزنند.
در سایه این دست "مخالفان"، رژیم اگر نیاساید، پس چه کند؟ این رژیم اگر صد سال دیگر هم حکومت کند، آیا جای شگفتی است؟
اگر می بینیم رژیم مدام در حال دعا و شکرگزاری است، یکی هم به واسطه داشتن چنین "مخالفانی" است.

آن از آنهمه "تاکتیک"های احتیاطی، افتضاح اسب تروا و هیس هیس کردن هایشان در ۲۲ بهمن؛ این هم از اینهمه "هشدار"های امنیتی واظهار نگرانی از چهارشبه سوری، یک ماه قبل از چهارشنبه سوری!...

تاکتیک شناخته شده و مورد قبول عدم خشونت یک شکل از مقاومت و مبارزه است و از زمین تا آسمان با این هیس هیس کردنها فرق دارد. به اشاعه یاس وترس، عدم خشونت نمی گویند.

مهاتما گاندی اگر زنده بود و می دید مهاتما گاندی های وطنی چطور عقایدش را لوث کرده اند و بدون رعایت تطابق تاریخی- فرهنگی، برای ایران آخوندی بکار می برند، از شدت خشم چه بسا دست به خشونت می زد و با آن عصای معروفش توی سر بعضی از این به اصطلاح "سبز"ها می زد و چهار تا فحش چارواداری هم نثارشان می کرد !


۱۳۸۸/۱۱/۳۰

با روضه خوانی نمی شود به جنگ روضه خوانها رفت؛ سازماندهی لازم است!



تا حرف از شهدای جنبش می شود همه حاضریم روضه بخوانیم و گریه کنیم ، اما تا حرف از سازماندهی برای ادامه راه جنبش می شود، کسی استقبال نمی کند.
متاسفانه تا حرف از برنامه و سازماندهی می شود عده ای دچار سوه تفاهم می شوند که گویا عملیات خشونت آمیز منظور است. اینان غافلند که در اکسیون های غیر خشونت آمیز هم سازماندهی رکن اصلی است.
رژیم با جنایت و اعمال انواع ترور روانی می کوشد جنبش را خفه کند. "مهاتما گاندی های" های وطنی و انواع و اقسام هیس هیس کنندگان رنگارنگ نفوذ کرده به داخل جنبش هم جان می کنند، تا با پاشیدن گرد سکوت و یاس و انفعال، جنبش را از تک و تا بیاندازند.

نمی شود دست روی دست گذاشت. اگر نجنبیبم از جنب و جوش می افتیم. جنبش باید ورزیده شود. نباید فقط به مناسبتها اکتفا کرد. فاصله بین مناسبت ها زیاد است و به علت سیاست سانسور و سرکوب رژیم نمی توان صرفا منتظر ماند و وقت و نیرو هدر داد.

باید از پتانسیل مقاومت و مبارزه در جنبش استفاده بهینه کنیم: تشکیل دسته های ۱۰-۲۰ نفره در محلات کار سختی نیست. برای اینکار نیاز به بالاترین و اینترنت و غیره هم نیست، دوستان یکدلی که همدیگر را در مدرسه، دانشگاه، محیط کار و غیره می شناسند، می توانند این دسته ها را تشکیل بدهند و این جا و آنجای شهر، در ایستگاه های مترو و ... تظاهرات برق آسا راه بیاندازند. برگزاری منظم و هر روزه این تظاهرات به تقویت روحیه مبارزاتی کمک بسیار می کند و جنبش را برای استفاده هر چه بهتر از مناسبت ها آماده نگه می دارد.

به این رژیم نباید امان داد.


۱۳۸۸/۱۱/۲۸

این رژیم با بشر مشکل دارد، اصلا از بشر بدش می آید !




رژیم همیشه تعجب می کند و برافروخته می شود
، وقتی از رعایت حقوق بشر صحبت می شود. از نظر رژیم، بشر اصلا داخل آدم نیست که حقوقی داشته باشد.
رژیم وقتی می خواهد به وکلای مخالفش فحش بدهد، می گوید اینها "حقوق بشری" هستند.

در فرهنگ لغت
، به مردم، بشر می گویند. اما در قاموس حکومت اسلامی "بشر" یعنی‌ مخالف.
کسی‌ که ذوب شده در ولایت نباشد، بسیجی‌ نباشد، ولایی نباشد، "بشر" است. و بشردر نظر رژیم عا مل شر است و شرش باید کنده شود.



۱۳۸۸/۱۱/۱۸

آنان که زندگی را بارور می کنند، مرگ را هرگز باور نمی کنند.... (برای مادران عزادار)




سرگردان میان گورستان و زندان
به دیوارهای زندان سر می کوبند مادران
و
نرده های سرد دادستانی را
با دستهای چروکیده خود چنگ می زنند
تا داد بستانند:


- من دخترم کجاست، آقا؟...
- پسرم اینجا نیست؟ پنج روز است که نیست...
- در را نبند، برادر، در را نبند... پسرم اینجا نیست؟ این عکسش، شناسنامه اش، کارت دانشگاهش... بیست و یک ساله است پسرم، در را نبند برادر ...


باد سرد غروب، واژه های غریب (اطلاعات، حراست، گوهردشت، اوین، ۲۰۹، انفرادی، غسالخانه، سرد خانه،...) را در ذهن مادران می پیچاند.

خسته از سر دوانی ها،
گیج از واژه های دشخوار پاسداران
،
و در محاصره لباس شخصی ها
با ذهن مادرانه - کودکانه خود سردر نمی آورند
مادران
بچه ها این وقت شب چرا خانه نیستند...

آنان که زندگی را بارور می کنند
،
مرگ را هرگز باور نمی کنند.




۱۳۸۸/۱۱/۱۶

مأموريت سری خر احمدی نژاد ! ( کاریکاتور)



به این می گویند بمب هوشمند!

[ ا.ن به خر حامل بمب هوشمند:
خوب گوشای درازتو وا کن ببین چی می گم: این راهو می گیری می ری، می ری، می ری، می رسی به اردن. اردن که رسیدی سر خرو که کج کنی، سمت چپت اسراییله... توی مسیر هم هر کی ازت پرسید، نگو کجا می ری و می خوای چیکار کنی... شیر فهم شد؟]



منبع:
http://protectisrael.files.wordpress.com/2007/09/iransmartbomb.jpg


۱۳۸۸/۱۱/۱۴

رژیم باز فیل هوا کرد !



رژیم دیش های ماهواره مردم را برپشت بامها درب و داغان می کند، آنوقت خودش ماهواره هوا می کند !
آنچه در آسمان روا می دارند، بر زمین حرام می دارند.

مردم، روی زمین ولایت، جلوی زندانها صف کشیده اند تا از عزیزانشان خبری بگیرند، رژیم در عوض از آسمان ولایت به مردم خبر می دهد!
برای پنهان کردن واقعیت های زمینی، چشم ها را به آسمان می دوزانند.

رژیمی که
صدا و سیما را انحصاری می کند، روزنامه ها را می بندد، اینترنت را سانسور و موبایلها را کنترل می کند و به مردم خودش بیخ گوش خودش اطلاع رسانی نمی کند، می خواهد با پرتاب ماهواره ، شبکه ارتباطی ایجاد کند و به مردم نقاط دور دنیا اطلاع برسا ند.

دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را
؟!



۱۳۸۸/۱۱/۱۱

برگزاری مسابقات ساندیس خوری !



عطف به علاقه زایدالوصف مردم ولایتمدار به ساندیس، ستاد هماهنگی تبلیغات اسلامی با صد
ور اطلاعیه ای برگزاری مسابقات ساندیس خوری را در دهه فجر اعلام داشت.

بنا به این اطلاعیه
، مراحل مقدماتی این مسابقه در مساجد و پایگاه های بسیج، و فینال آن ۲۲ بهمن برگزار می شود. شرکت کنندگان، درفواصل مکیدن ساندیس، بایستی شعارهای ارزشی را جیغ بزنند.
امتیازات بر اساس تعداد ساندیس های تا ته مکیده و شعارهای جیغ زده شده طی راهپیمایی داده می شود. جیغ های گوش خراش امتیاز مضاعف می گیرند.

برای آروغ زدن حین ساندیس مکیدن و جیغ زدن امتیاز منفی منظور می گردد.



۱۳۸۸/۱۱/۹

چشم زهره می گیرند !



یکی را آزاد می کنند، درعوض چند تا را می گیرند
دوتا را بالای دار می برند، چند تا را پای دار در زنجیر می گیرند:
چشم زهره می گیرند

در برج عاج میلاد جشن فیلم می گیرند
اما مردم را به جرم گرفتن سه ثانیه فیلم از خیابانها می گیرند:
درهای ذلت را با مراسم ویژه می گشایند، درهای عزت را گل می گیرند

مردم را خوشه خوشه می کنند و خود، خرمن خرمن تروت مردم را می گیرند

به هر بهانه ای یقه ات را می گیرند
اینگونه همه را زیر مهمیز ولایت می گیرند

یک چیز را اما اشتباه می گیرند:

شیردلان ایران را با بزدلان ولایت یکی می گیرند



۱۳۸۸/۱۱/۴

هواپیماهای ولایی ! (یکی از مسافران: "هواپیما خودش رو انداخت رو زمین ")



یکی از مسافران جان به در برده :
"هواپیما خودش رو انداخت رو زمین "



از معجزات آسمان امامت و ولایت یکی هم این است که هواپیماها حین پرواز در فضای ملکوتی یک دفعه هپروتی می شوند و به قول یک مسافر، به جای نشستن به زمین، خودشان را به زمین می اندازند.

چنانکه می بینیم ، نظام ولایت و سفاهت در کنار ولایتمدار کردن مردم، هواپیماها و قطارها و ... را هم ولایی کرده است.

خوشمزه اینجاست که با اتکا به اینهمه تکنیک ولایی می خواهند اورانیم ۲۰ در صد هم تولید کنند و شوخی شوخی یک سانحه مثل چرنوبیل یا صد درجه بدترش را روی دست ملت بگذارند.


۱۳۸۸/۱۱/۱

برای شیر فهم شدن خامنه ای که هی خواص خواص می کند و به ملت توهین می کند



خواص مواص نداریم
سلطه دین نداریم

ملت ایران داریم
جمهور ایران داریم




۱۳۸۸/۱۰/۲۶

زرت حکومت زپرتی خامنه ای قمصور شده !



در زبان شیرین فارسی دست کم سه توصیف با واژه عامیانه "زرت" برای وضع درب و داغان و اوضاع کشمشی داریم :

زرت چیزی (یا کسی) درآمدن / زرت چیزی (یا کسی) دررفتن / زرت کسی قمصور شدن /
که این آخری از همه بدتر است و همان وضع مضحکی است که خکومت بی ریخت خامنه ای و شرکای سپاهی به آن دچار شده:

حکومتی که اینجا چرخ هواپیماش وا نمی شه، اونجا موتور هواپیماش آتیش می گیره، و با اینهمه "تکنیک" یواشکی دنبال ساخت بمب اتمیه؛
حکومتی که کارخونه های چند بار افتتاح شده رو باز افتتاح می کنه، اما یازده ماه حقوق کارگرا رو نمی ده؛
حکومتی که دانشجوها رو حبس می کنه و استادشون رو جلوی خونه با بمب تکه پاره می کنه؛
حکومتی که با ماشین از رو مردم رد می شه و آدم ها رو از بالای پل پرت می کنه؛
حکومتی که تو مسجد سینه زنان رو می زنه، گوشه پارک مادرها ی عزادارو بازداشت می کنه و تو قبرستون سنگ قبر بچه هاشون رو می شکنه، و ...

حکومتی که این کارهای عجیب و غریب، این کارهای دردناک و در عین حال مضحک رو مرتکب می شه، حکومتیه که زرتش قمصور شده.


۱۳۸۸/۱۰/۱۲

بختک حکومت اسلامی



"
بَخْتَك‌، موجودي‌ وهمى‌ و شبرو است كه‌ صورت‌ جسمانى‌ ندارد و همچون‌ سايه‌ يا شبح‌ شبها به‌ بستر آدميزادگان‌ مى‌آيد و خود را روي‌ خفتگان‌ مى‌افكند. خفتگان‌ در زير گرانى‌ بختك‌ احساس‌ سنگينى‌ مى‌كنند و حالت‌ خفگى‌ به‌ آنان‌ دست‌ مى‌دهد. " ( دائره المعارف بزرگ اسلامی)


بر ما بختکی فرو افتاده است.

اسم های مهجوری مثل ابوسفیان، معاویه، یزید و شمر دارند از گوشه های تاریک ذهنمان در می آیند و در خیابانها رژه می روند.
اشقیایی که بر پرد
ه های بزرگ پرده خوانهای دوره گرد با شمشیر اولیا کله شان شکافته شده و زبانشان از حلق در آمده بود، حالا دارند بر ما حکومت می کنند.
چهره ها، داستان ها و صحنه های مخوفی که ناممکن تصور می شدند، ممکن شده اند. قضایا چنان گیج کننده اند، که ما حتی نمی توانیم فکر کنیم چگونه ممکن شده اند.

جلوی چشم ما
، اشقیا کسی را از بالای پل به پایین پرت می کنند. ما با چشم های از حدقه در آمده می بینیم که او چطور جیغ کشان کف خیابان له می شود.

باور کن
یم یا باور نکنیم؟ بخندیم یا بگرییم؟
ما چشم
مان دارد سیاهی می رود.

هنوز کودکیم و داریم در پس کوچه ها
، پرده پرده خوانها را می بینیم؟ یا اینکه نه، پیر و فرسوده شده ایم و داریم با سرو صورت خونین در خیابانهای سرگردانی به دنبال خانه می دویم؟
خوابیم؟ یا اینکه بیداریم؟ زنده ایم؟ یا اینکه مرده ایم؟

وانت بزرگ پلیس از روی کسی از ما عبور می کند و او را له می کند... آنسو تر کسی را با چاقو می کشند.

ما این صحنه ها را در کابوس می بینیم؟ خوابیم؟

چرا از خواب نمی پریم؟




پانویس:

بَخْتَك‌، موجودي‌ وهمى‌ و شبرو كه‌ صورت‌ جسمانى‌ ندارد و همچون‌ سايه‌ يا شبح‌ شبها به‌ بستر آدميزادگان‌ مى‌آيد و خود را روي‌ خفتگان‌ مى‌افكند. خفتگان‌ در زير گرانى‌ بختك‌ احساس‌ سنگينى‌ مى‌كنند و حالت‌ خفگى‌ به‌ آنان‌ دست‌ مى‌دهد. بختك‌ را مترادف‌ كابوس‌ ( برهان‌...، نيز داعى‌ الاسلام‌، ذيل‌ بخت‌؛ فيضى‌، ذيل‌ برخفج‌) و كابوس‌ را مظهر و نشانة بختك‌ گرفته‌اند...

منبع:
دائره المعارف بزرگ اسلامی




فهرست وب‌لاگ‌های ايرانی